گر تو گناه من شوی توبه نمی کنم ز تو



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


سلام  رفقا

 

داشتم فکر می کردم روز آخر سال یه مطلبی بنویسم که هم به کار دنیاتون بیاد هم آخرتتون و هم به کار آقایون بیاد هم خانوما و چه چیزی بهتر از ریشه ها .

همه چی از ریشه شروع میشه آخرشم  بخودش ختم میشه

واسه مطلبم دسته بندی خاصی ندارم هم می تونم بگم دینی ، هم می تونم بگم پزشکی هم می تونم بگم اخلاقی هم می تونم بگم اجتماعی هم می تونم بگم فلسفی هم می تونم بگم علمی هم می تونم بگم فرهنگی.ریشه ها شامل همه چیز میشند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب


 

*ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﻔﺖ: ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﺪ ﺩﺍﻧﺸﺎﻩ ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪﺍ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﺒﺴﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣ ﺧﻨﺪﺪﻢ ! ﺗﺎ ﺍﻨﻪ ﺑﺮﺍﻤﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻋﺖ، ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺶ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ !*

*دلهایی هستند که درد میکشند اما دم نمیزنند*


*درکلاس درس کلاه گیس از سر یکی از شاگردان به زمین افتاد و بقیه بهش خندیدند وقتی معلم سرش را پایین کرد تا مو را بلند کند دخترک با صدای لرزانی پر از اشک  گفت: سرطان موهایم را ربوده است*

*بعضی اوقات حرف ها و خنده های ناسنجیده درد را زیادتر میکند*

*و دختر بچه ای کنار قبر مادرش میگریست و می‌گفت: مادر جان برخیز و در کارهای خانه مرا کمک کن معلم مرا در مقابل شاگردان میزند و میگوید مادرت تنبل و بی پروا است که مشقهایت را درست نمی نویسی*

بعضی حرفها قاتل هستند
یادمان باشد 
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد متوجه رفتار مان باشیم.

*همیشه سکوت شخص ،دلیل برعدم قدرت او بر جواب دادنش نیست*

*خیلی ها هستند که سکوت را اختیار میکنند،تا کسی را جریحه دار نکنند*

*خیلی هاهستند سکوت را اختیار میکنند،چون درد دارند و حرف زدنشان دردشان را بیشتر میکند*

*خیلی ها هستند میدانند که حرف زدن در بعضی مواقع فایده ای ندارد*


*خیلی ها هم هنگام عصبانیت سکوت را اختیار میکنند تا کسی را از دست ندهندو می ماند سکوت بزرگ آن هم سکوت توست، تا خودت و رفتارت را ترقی دهی*


*هیچکس در این دنیا از فشارهای زندگی در امان نخواهد بود، ما بر روی زمینی زندگی میکنیم که آماده شده برای سختیها و ابتلاها، که حتی انبیا هم از آن در امان نمانده اند.

*پس سپاس کسانی را که قبل از اینکه  پوزش بخواهیم ، ما را معذور میدانند.
سپاس کسانی را که حال ما را درک میکنند، قبل از اینکه ما توضیح بدهیم.
و سپاس کسانی را که با همه عیبهایمان ما را دوست میدارند.*

*برای همه‌ی شما آرزوی خوشبختی وسلامتی دارم*

 


مردم اینجا چقدر مهربانند!

دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش دوختند.

دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتن و 

چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری و

دیدند هوا گرم شد ، پس کلاهم را برداشتند و

چون لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند و

چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم

محبت کردند و حسابم را رسیدند.

خواستم در این مهربانکده خانه بسازم

نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز.

روزگار جالبی است

مرغمان تخم نمی گذارد ولی 

هر روز گاومان میزاید!


بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
وگر شهری بدم ویرانه گشتم
ز عشق تو ز خان و مان بریدم
به درد عشق تو همخانه گشتم
جنان کاهل بدم کان را نگویم
چو دیدم روی تو مردانه گشتم
چو خویش جان خود جان تو دیدم
ز خویشان بهر تو بیگانه گشتم
فسانه عاشقان خواندم شب و روز
کنون در عشق تو افسانه گشتم
به جان جمله مستان که مستم
بگیر ای دلبر عیار دستم
به جان جمله جانبازان که جانم
به جان رستگارانش که رستم
عطارد وار دفترباره بودم
زبر دست ادیبان می نشستم
چو دیدم لوح پیشانی ساقی
شدم مست و قلم ها را شکستم
مرا گفتی بدر پرده دریدم
مرا گفتی قدح بشکن شکستم
مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل بر تو بستم


تا کی دعا می کنی؟

تا آنکه بخشدم کریم!

از چه فرار می کنی؟

از من خویش، می رَمم!

سوی کجا میروی؟

سوی نگار می روم!

هم ره خود چه می بری؟

سوز و گداز می برم.

 

 

واسه اینکه از چیزای خوب پُر بشید

اول باید جای خالی داشته باشید

پس خالی کنید.

بریزید بیرون همه ی آت و آشغالا رو.

 

بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین.

چقدر این جمله رو دوس دارم

به محبت تو ای آرزوی مشتاقین

یجورایی میگه خدا 

دارم به عشق تو خالی می کنم

حواست به ما هم باشه

خودت پرُش کن.

تو همه آرزوی منی.

می خوامت شددددددید

 

 


سلام 

نماز و روز مقبول باشه ان شاءالله

داشتم فکر می کردم چقدر خوبه ادم فارغ باشه 

هیچی به هیچ جاش نباشه.

همینجوری شخمی شخمی گذران عمر کنه.

نه غمی 

نه وهمی

نه خیالی نه، نه کشکی ، نه دوغی 

چقدر خوبه خیالت ازاد باشه

به هیچی فکر نکنی

چقدر خوبه روی فکر و خیالمون کنترل داشته باشیم

هرجا خواستیم بره.هرجا نخواستیم ترمز دستیشو بکشیم.

غفلت گاهی خوبه. 

مثلا از بدبختی هات غافل بشی خوبه

از بدی هایی که دیدی غافل بشی خوبه

از فکرای بد 

از حس های بد

کلا به موقع به جا غافل بودن خوبه 

یادش بخیر نوجون بودم مامانم می گفت

دنیا رو اب ببره اینو خواب می بره

اصلا اون موقع ها نگران چیزی نبودم.

یجورایی کنترل ذهن داشتم. 

از خیلی چیزای بد غافل بودم 

بگذریم. 

زمان قبل از انقلاب شاه به یه سری ارازل و  اوباش پول داد

که برن تو خیابون علیه ت شعار بدند 

مهمترینش هم "مفت خور" بود 

این قضیه از اون موقع باب شد. 

وقتی ایت الله حائری موسس حوزه علمیه قم. 

که از وزنه های جهان اسلام بود مرحوم می شند 

اینقدر بی پول بود که به کل بقال و چقال و نونوا و اینا مغروض بود

 

فکر کنید مثلا بزرگترین شخصیت جهان اسلام

که مثلا میلیارد ها پول مردم در اختیارش بود

هیچ وقت از اون پول یا سهم امام (حقشون بود) استفاده نکرد

معتقد بودن که لیاقتش رو ندارند. (خیلی از بزرگان اینجوری بودند) 

در صورتی که بزرگترین خدمات رو به مردم کردند 

خلاصه یه سخنرانی در خصوص این شخص بزرگ از امام خمینی هست 

که خیلی جای تامل داره 

امام در خصوص شعار اون ارازل و اوباشی که به ت می گفتن مفت خور

گفت: ایت الله حائری وقتی مرحوم شدند. بچه هاشون اون شب گرسنه بودند

چیزی واسه خوردن نداشتن. 

بعد شما می گید مفت خور؟! 

 

عزت نفس. 

توکل. 

دو تا بال پرواز 

هرکی داشته باشه پریده شک نکنید

 

یاد شهید زین الدین افتادم

فرمانده لشکر بود

رفت اشپزخونه به اشپز می که من وقت خالی دارم 

کاری هست واست انجام بدم. (خودشو معرفی نکرد)

اشپز می گه اره بیا کف اشپزخونه رو تمیز کن. 

خلاصه یروز در میون این کارش بود

یروز اشپز میره فرماندهی میگه یه نیرو داوطلب بسیجی هست

خیلی خوبه یروز درمیون میاد کمکم اینو یکاری کنید کامل در اختیارم باشه

بعد فرمانده میره می بینه اقا مهدی زین الدین فرمانده کل لشکر.

فرمانده به اشپز می گه من خودم معاون ایشونم 

 

عجبعزت نفسی.

تو اوج باشی تواضع کنی قشنگه. 

وگرنه ادم کوچولو تواضع هم کنه از رو عجز و ناچاریش 

 

ما تو سیستم دولتی که هرکی رفته همه چیو یادش رفته. ریس جمهور شهید داریم(رجایی)

تو پست وزارت وزیر نفت شهید داریم(تندگویان) 

ما ادمایی داشتیم که شخصیتشون باعث تقدس و بزرگی پست و مقام شدن. 

ولی الان چی؟ 

طرف خودشو کوچیک می کنه، خار و خفیف می کنه که یه پستی بهش بدند. 

ادم کوچیکا رفتن سراغ پستای بزرگ. در نتیجه مشکلاتمون هم شده بزرگ 

بخاطر اینکه یه عده عزت نفس نداشتن. 

 

یاد یه فیلم هندی افتادم بچه بودم دیدمش. اسمش عزت بود

طرف یه تیکه نون از تو لباسش درمیاره میگه تا اخر عمر این نون خشکه رو میخورم

ولی تن به بی نمی دم. من با عزت بزرگ شدم. 

 

خلاصه عزت و بزرگی بر اثر خودسازی بوجود میاد نه بر اثر چپاول اموال مردم و ارث پدری. 

 

یه چیز دیگه هم یادم اومد

 

یه روز تو مجلس علما. رضا شاه وارد میشه. 

همه به احترامش جلو پاش بلند شدند بجز امام خمینی. 

عصبانی میشه. منتها چون ایت الله بروجردی اونجا بود چیزی نتونست بگه. 

بعد از چند وقت خبر میرسه که یه سیدی داره علیه ات قیام می کنه. 

می پرسه اون کیه؟ 

بهش می گند همون سیدی که اونروز جلو پات بلند نشد بهت اهمیت نداد. 

 

از بین اون همه علما فقط امام خمینی تونست علیه ظلم قیام کنه و حکومت تشکیل بده چرا؟

چون عزت نفس داشت. 

 

همه اینا رو گفتم که بگم 

ادمایی که عزت نفس دارند 

خیلی واسم جذابه 

 

یبار یکی از بچه مذهبی های فامیلمون که بندرت داریم. 

از شهرستان اومده بود تهران بعد کیفش رو میزنه

فقط بلیط اتوبوس برگشت تو جیبش بود 

با اینکه رفته بود خونه عموش ولی بکسی چیزی نگفت. 

از اون سر تهران تا این سر تهران پیاده رفت تا رسید به ترمینال

یعنی از صبح تا عصر قدم زد تا رسید بعد سوار اتوبوس شد رفت شهرشون. 

با اینکه عموش فوق العاده پولدار بود. هیچی نگفت

چون عزت نفس داشت 

ترجیح داد سختی بکشه ولی از کسی تقاضایی نکنه. 

 

من باور دارم کسایی که ارتباط قوی با خدا دارند از عزت نفس بیشتری برخوردارند

پس اگر میخواید این خصلت قشنگ رو توی خودتون پرورش بدید

اول رابطه تون باخدا درست کنید.

الان هم که ماه رمضون بهترین فرصت. 

از دستش ندید 

فرداشب. شب قدر. یکم قدرخودتونه ارزشمند کنید

یاعلی

 

 

 

 

 

 

 


السلام علیک یا شهید بن شهید

السلام علیک یا مظلوم بن مظلوم. 

 

این سلام به امام حسین رو خیلی دوست دارم. 

یجورایی شناسنامه اقا رو می گی

سلام بر تو ای شهید ی که پسر شهیدی.

سلام بر تو ای مظلومی که پسر مظلومی.

هی 

یروز داشتم یه کلیپ از جبهه می دیدم.

بعد رزمنده ها رسیدن به یدون کانال اب. 

یه سری داوطلب شدن  رفتن تو کانال همدیگه رو بغل کردن مثل حالت 

کشتی گیرا بعد باقی نیروها از روی کتف و کمر اونا گذشتن. 

بعضی صحنه ها خیلی عجیبن.  

فکر کن خودتو کوچیک می کنی. خم می کنی. لگد مال می کنی. 

گلی می کنی. خاکی می کنی. واسه اینکه همرزمات اذیت نشن. 

چقدر قشنگه کوچیک شدن واسه خدا 

چقدر زیباست دل دادگی. 

هرکسی واسه خودش باید یه دلبری داشته باشه تو زندگی. 

تا حالا بهش فکر کردی دلتو دست کی بدی؟ 

من فکر کردم 

دست ابو تراب میدم

تو دل منی بردی بابا جان 

میدونستید مولا پدر همه ی ماهاست.؟

جدی میگم 

وقتی اولین بار رفتم حرمش تازه فهمیدم معنی پدر یعنی چی 

چقدر مهربون. 

چقدر خودمونی. 

چقدر دلنشین. 

تو حرم مولا غربتی وجود نداره 

بعضی حس ها قابل توصیف نیست باید تجربه بشه.

اون رزمنده تو کانال اب خم شد تا دوستاش از روش رد شدند 

گاهی ما هم به کانال اب زندگیمون میرسیم به نقطه ای میرسیم که خم میشیم،

گلی میشیم.لگد مال میشیم. درد داریم.خسته شدیم. در حال غرق شدنیم. ولی مطلب اینجاست ما دلمون به کی دادیم؟

اگر غرق شدیم دلمون کی برده بود؟ 

راستش غرق شدنش مهم نیست چطور غرق شدنش هم مهم نیست.

اینکه وقتی غرق میشی شیدا شده بودی؟ دلبرتو پیدا کرده بودی؟ 

واسش خون دل خورده بودی. بیادش اشک ریخته بودی. 

تو طلبش سوخته بودی؟ اینا مهمه.

بعضی کانال های اب زندگی جریاناش تنده، شدیده. ادمو می بره 

بخاطر همین باید دلبرتو محکم بغل کنی. که ازش جدا نشی.

بینتون فاصله نیوفته 

.

.

.

.

 

بزرگ و بزرگی.

خیلی موضوع جالبی 

تو می تونی بزرگ باشی خیلی بزرگ. مثلا بیل گیتس مثلا فرعون. 

مثلا خشایارشاه مثلا چنگیزخان مغول.مثلا مدونا. مثلا بن سلمان.

تو ادم بزرگی هستی پادشاهی پولداری ریس جمهوری نفوذ داری هزاران هزار خدمه و حشم داری میلیون ها فالوور داری ولی تو بزرگی نداری. صرفا بزرگی

این دوتا خیلی باهم فرق داره. 

بزرگی خیلی صفت عجیبیه. هر کسی  توفیقش رو نداره خدا بهش بزرگی بده. 

مثلا  یروز یه  سید طلبه خیلی فقیری همسرش باردار بود. یه چند وقت هوس کباب کرده بود ولی پول نداشت. میره کارگری می کنه یه پولی درمیاره کباب میگیره اتفاقا زمستون هم بود. داشت رد میشد  صدای ناله یه سگی از تو خرابه نظرشو جلب کرد. دید اتفاقا سگ هم باردار تو اون سرما داره میلرزه. رفت عباش در اورد پیچوند دور سگ. کباب ها هم داد بهش

این سید ما بخاطر بزرگواری که کرد یروز آدم بزرگی شد و از علمای مشهور جهان اسلام شد و وقتی دلیل موفقیتش رو پرسیدن گفت دعای اون سگ پیش خدا بود که منو به اینجا رسوند 

اره رفقا صفت بزرگی قشنگ تر از جایگاه بزرگی

از بزرگواری می شه رسید به بزرگی. 

ولی هر بزرگی، بزرگوار نمیشه. 

 

اون رزمنده توی کانال اب، آدم بزرگی بود که گذاشت لگدمال بشه

مزد آدمای بزرگ هم خدای بزرگ میده 

واسه اینکه ادم بزرگ و بزرگواری  بشید باید یه دلبر بزرگ و بزرگواری  داشته باشید 

ابو تراب جز محدود افرادی که هم بزرگ بود هم بزرگوار 

ببین فرض کنید شما پادشاه ایران باشید و از صفر تا صد همه چی از ثروت و قدرت بگیر تادجون آدمیزاد در اختیارتون باشه فکرشون کنید چقدر قدرتمند میشید. چه زندگی با شکوهی خواهید داشت. چقدر ادم بزرگی میشید 

حالا فکر کنید قلمروی جهان اسلام چقدر عظیم بود از شرق تا غرب عالم 

ایران یه کشوره کوچولو از این قلمرو محسوب میشد

بعد فکر کنید شما پادشاه اعظم این حکومت باشید. 

بعد فکر کنید تو اوج قدرت تو اوج ثروت 

باید زره تون بفروشید تا غذا تهیه کنید تا لباس بخرید 

بعد دست بر قضا وقتی فروختید سر راه فقیر ببینید همه پولتون بدید بهش. 

خودتون همچنان گرسنه و بی لباس بمونید

فکرشو کنید تو اوج قدرت و ثروت و نفوذ تو جامعه ی اسلامی که خودت حاکمش هستی.یه یهودی به دروغ بهت تهمت بزنه و به دادگاهی بکشونت که خودت قاضیشو تربیت کردی و  منصوب کردی.

بعد تو اون دادگاه تو محکوم بشی. و چیزی نگی. و بزرگواری کنی و به قانون جامعه احترام بزاری 

و یه یهودی تو جامعه اسلامی در دادگاه اسلامی با قوانین اسلامی بتونه بالاترین شخص حکومت اسلامی رو محکوم کنه. 

ای علی تو کیستی؟ 

چطور ممکن آدم تو اوج بزرگی بزرگوارترین هم باشه 

ای علی تو کیستی؟ 

چطور ممکن تو اوج بزرگی خاکی ترین فرد باشه تا جایی که بهش پدر خاکی بگن

ای علی تو کیستی؟

که از فرط گرسنگی سنگ به شکم می بستی ولی هر روز باغی در راه خدا اباد می کردی و می بخشیدی 

ای علی تو کیستی؟ 

که در اوج مظلومیت و جراحات وارده وقتی به هوش می اومدی اول سراغ قاتل خودت رو می گرفتی که ایا غذا خورد؟ آیا باهاش درست رفتار میشه؟ جای خوابش خوبه؟. 

ای علی تو کیستی؟ 

که با اینکه میدونستی یروز این یتم های شهر حسینت رو می کشن  ولی براشون پدری کردی 

ای بوتراب تو را چه خوانم که در وصف هم نمی آیی 

خوبه آدم دلبر انتخاب می کنه بزرگ و بزرگوارشو انتخاب کنه 

ای علی تو کیستی؟ 

که میزان حق و باطل با تو مشخص می شود.

هرکه با علی بود حق است

هر که نبود ناحق است 

و تاریخ بارها و بارها شاهد صحت این موضوع بود. 

ای علی تو کیستی؟ 

که پسرت شد حسین خون خدا

السلام علیک یا سید العریان

السلام علیک یا سید العطشان

السلام علیک یا پسر فاطمه. 

ای علی تو کیستی؟ 

که خدا از خلیلش از رفیقش ابراهیم قربانی رو قبول نکرد

ولی از تو قبول کرد 

هی روزگار علی. چه کردی با علی 

 

یوسف وقتی وارد مجلس شد همه دستاشونو بریدند اصلا متوجه نشدند 

چون محو جمال یوسف شدند 

موقعه مرگ شیعه اصلا  سختی جون کندن و درد و رنج متوجه نمیشه

چون محو جمال مولا میشه. 

مولا که میاد همینجور نگاهش می کنه اشک شوق می ریزه. 

مولا رو بغل می کنه. می بوسه 

همینجور چشاش بارونی. هی میگه قربونت بشم. عزیز دلم. 

چقدر دلم واست تنگ شده بود دلبر من. محبوب من 

نفس های من 

چه لحظه قشنگی لحظه ای که آدم به دلبرش میرسه 

 

یا قاضی الحوائج الطالبین

یعنی ای خدایی که همه ی حاجات درخواست کننده ها رو برآورده می کنی

درخواست ما هم برآورده کن 

ما میخوایم دلبرمون علی باشه 

ما میخوایم بزرگ و بزرگوار بشیم 

ما میخوایم موقع جون دادن محو جمال مولا بشیم 

ما میخوایم تو کانال زندگیمون واسه تو غرق بشیم

ما تو رو انتخاب کردیم

ما ابو تراب تو رو انتخاب کردیم. 

ای روشنی دل ها

ای آرزوی عارف ها

اجابت کن دعاهای ما را 

 

یاعلی 

 

 


نور تویی سور تویی دولت منصور تویی

 

سلام

تا حالا درمورد مسئولیت هایی که تویی زندگی داری فکر کردی؟ 

مثلا دانش آموز یا دانشجویی. خب مهم ترین مسئولیتت درس خوندن؟ 

مثلا همسر یه خانمی. خب مهم ترین مسئولیتت تامین مالی و روحی اون؟ 

یا مثلا همسر یه آقایی خب مهم ترین مسئولیتت شوهرداری کردن؟ 

یا مثلا یه مادر خب مهم ترین مسئولیتت رسیدگی به فرزندا و خانوادت؟ 

یا مثلا فرزندی مهم ترین مسئولیتت کمک به خانواد و نگهداشتن احترام پدر و مادرت؟ 

یا مثلا کارمندی. مهم تربن مسئولیتت انجام اون وظیفه ای که تو شرکت یا سازمان بهت محول کردند؟ 

یا مثلا پزشکی. مهم ترین مسئولیتت رسیدگی به بیماراست؟ 

یا.

یا 

خلاصه ما خیلی تو زندگی مسئولیت داریم که باید انجامشون بدیم

که در نتیجه باعث میشن جایگاه اجتماعی، مالی، عاطفی، فرهنگی ما ارتقاع پیدا کنه 

تا حال درمورد مسئولیتت در قبال خدا فکر کردی؟ 

در قبال روحت چی؟ 

تا حالا به جایگاه معنویت فکر کردی؟ 

واقعا ما تو این زمینه ها مسئولیتی نداریم؟ 

همینجوری الابختکی ما رو زائیدن که غم و غصه دنیا رو بخوریم؟

 

من در مورد این موضوع عمیقا فکر کردم.

بنظرم زندگی ما بدون قبول مسئولیت معنوی یه شوء که داریم اجراش می کنیم

داریم ادای ادمای خوشحال، موفق، خوشبخت در میاریم.

در واقع دست اوردای ما صفره صفر. 

فرض کنید یه فوتبالیست معروف. مثلا دیوید بکام

یه ستاره موفق فوتبال. 

یه مرد خوش چهره و خوش هیکل. 

سوپراستار مدلینگ جهان. 

فوق العاده پولدار و محبوب 

خب که چی؟ 

ایا هدف از ورزش این بود؟ 

ایا هدف از خلقتت این بود که صبح تا شب بزنی زیر توپ بعد بیای با سیکس پکت و موهای رنگیت و بدن خالکوبیت واسه ما قیافه بگیری؟

بعد خودتو الگوی ما معرفی می کنی؟

هی. 

تمام زندگی. دقت کنید تمام زندگی واسه این که تو مسئولیت پذیر بشی. 

چه مسئولیتی؟ 

جوابش ساده است

مسئولیت در قبال خدا 

تو قبل از اینکه بیای بخدا قول دادی که عاشقش میشی

راه تو به سمتش پیدا می کنی تو مسیر رضایتش زندگی می کنی 

قول دادی مثل اون بشی. بخشنده. مهربون. لوتی. باصفا.خوش اخلاق. 

قول دادی پرواز یاد بگیری.

قول دادی هر لحظه بیاد عشقت باشی.

قول دادی واسش زندگی کنی واسش جون بدی. 

خیلی قولا دادی. خیلی حرفا زدی. 

ولی الان چی؟ 

زندگی، حالتو گرفته. دیگه مسئولیت پذیر نیستی. 

یه مسابقه خیلی حساس کشتی بود فینال هم بود. 

همه رو جهان پهلوان تختی حساب باز کرده بودن 

تو اون روزای ناامیدی و بدبختی ملت دل خوشی شون

به همین کشتی گرفتن محمدرضا تختی بود. 

حریفش هم از بلاد کفر بود.

خلاصه تختی می فهمه کتف حریفش اسیب دیده. نمی تونه ازش استفاده کنه.

از اونجایی که محمدرضا بچه تیزی بود از فرصت استفاده می کنه

خودشو تو دل خدا جا می کنه. یاد مسئولیتش می افته

تو کل مسابقه به کتف اسیب دیده حریف حمله نکرد. 

و در نهایت مسابقه رو  می بازه و نفر دوم میشه. 

و تبدیل میشه به افسانه کشتی جهان و ایران جهان پهلوان تختی. 

حریفش اینقدر تحت تاثیرش قرار میگیره مدالشو میده بهش. 

با اینکی باخت وقتی بر می گرد کشور چنان استقبال بی نظیری ازش می کنند

که تو تاریخ ایران بی نظیره. 

تختی خورد زمین

پویای ولی خورد زمین

ولی خدا دستشون گرفت بلندشون کرد.

تختی همه ی مدال ها و جایزه ها و سکه های طلایی که می گرفت رو بین فقرا تقسیم می کرد. خودش بی پول بود ولی مرامش ثروتمند بود. 

خلاصه ورزش و یا زندگی یا دنیا واسه این نیست تو یه پولدار موفق پیروز باشی. 

واسه این که مسئولیت پذیر باشی. 

همه چیز در اختیار تو که رشد معنوی کنی. 

فکر کنید شهرتون چقدر بزرگه؟ 

فکر کنید استان تون چقدر بزرگه؟ 

فکر کنید کون چقدر بزرگ و ثروتمند؟ 

فکر کنید قاره ای که توش هستید چقدر بزرگ؟ 

فکر کنید کره زمین با تمام مطلقاتش چقدر بزرگه؟ 

فکر کنید ما میلیارد میلیارد سیاره و ستاره داریم

که اندازه شون چندین برابر کره ی زمین که 

اصلا زمین ادم بحساب نمیاد بینشون 

به اینا می گند منظومه تازه یه منظومه میشن؟ 

خیلی بزرگه؟ 

پشماتون ریخت؟

حالا فکر کنید میلیارد میلیارد منظومه داریم

که کهکشان تشکیل میدند 

بعد میلیارد میلیارد کهکشان که یدون راه شیری رو 

تشکیل میدند 

بعد تازه همه ی اینا میشن 4% هستی؟

هنوز 96% دیگه واسمون ناشناخته است.

بعد فکر کن خدا این مسئولیت به ما داده که

با رشد معنوی بتونیم به رمز و رازهای افرینش دست پیدا کنیم

بوسیله ی روحمون بتونیم تو افاق سفر کنیم 

فکر کن چه دنیای بی انتهایی روبروت که تو هیچی ازش نمی دونی

چرا؟ 

چون مسئولیت پذیر نیستی. 

عین بز صبح تا شب تو فکر اینیم که غذا چی بخوریم

لباس چی بپوشیم.

درس چی بخونیم

بریم سر چه کاری. 

کی شوهر کنیم. 

کی زن بگیریم.

من چی دوست دارم

من چی میخوام

من کجا برم.

هیییییییییی روزگار 

بابا جون یبار هم ببین خدا چی میخواد. 

یکم قدر  خودت رو بالا ببر.

یه قدری واسه خودت پیدا کن. 

قدر داشته باش. 

اینقدر کوچیک نمون. 

غم الکی نخور. 

بهترین غم فقط غمی که واسه خدا باشه. 

ای وای من چرا مسئولیت عاشقیمو انجام ندادم.این جنس غم خوبه 

ولی ای وای من چرا خونه ندارم من چرا شوهر ندارم من چرا بی کارم. این غم بدرد نمیخوره سراغش نرووو. مسئولیت این غم قبول نکن.عزا دار این غم نباش. 

یه عمر اسیری بست نبود؟ 

بکن از این خاک

بسه هرچی خاکبازی کردی.

 

می دونستی انسان قابلیت اینو داره مثل خدا خلقت داشته باشه؟

یعنی تصور کن. تصور تبدیل به واقعیت بشه. خلقت. 

تو اگر مسئولت پذیر باشی باید کارای خدایی کنی

نا سلامتی نماینده خدایی رو زمین. یکم از غم دنیات کم کن. شاید ادم شدی

 

یروز یه سید فقیری بهش سهم امام نرسید

میاد تو جمع میزنه زیر گوش بزرگترین مرجع شیعه اون زمان

حدس بزنید بعدش چی شد؟ طرفداراش اومدن کتکش زدن؟ مرجع دستور داد اعدامش کنن؟ 

نخیر 

به مسئولیتش عمل کرد چون از جنس خدا بود. کار خدایی کرد 

گفت عزیزم اقا سید چی شده چرا ناراحتی؟

گفت بهم پول نرسیده. 

گفت چشم الان درستش می کنم. 

تو جمع میگه هرکی واسه حرف بنده ارزشی قائل هرچی می تونه کمک کنه. 

خودش عباش میگیره دستش واسه اون بنده خدا پول جمع می کنه. 

بله بزرگای ما اینجوری بودن 

الان جنس رفتار رو با جنس رفتار الان مدعی ها مقایسه کن. 

قدیم جنس مهر و محبت و انسانیت

الان تکبر و غرور و خود برتر بینی و تقدس نمایی چرا؟ 

چون مسئولیت پذیر نیستن در مقابل خدا 

 

چقدر این دعا قشنگ

یا منور القلوب العارفین 

 

یعنی به امید تو ای نور قلب های عارفان

یعنی به امید تو ای راهنمای قلب های عاشقان

یعنی به امید تو ای کسی که دل منو بردی

من اون دنیا بهت قول دادم که خاطرخوات بشم! 

چشم

یه فرصت دیگه بهم بده تا خودمو جمع و جور کنم 

خلاصه رفقا

مسئولیت عشقتون گردن بگیرید 

قبل از اینکه دیر بشه. 

یاعلی

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها